شرط اسلام اقرار به شهادت های سه گانه است. بنده ابتدا "اشهد ان لا اله الا الله" را توضیح میدهم. معنای این عبارت که به کلمه توحید نیز معروف است ، می‌شود :"هیچ معبودی بجز الله نیست " ، معنای (عَبَدَ) که معبود از آن گرفته شده هم یعنی خضوع در قبال مولی همراه اطاعت از او. با کمی دقت روشن می‌شود که اگر با یک نگاه سطحی به عالم و جهان اطراف خود بنگریم معبودهای زیادی می‌بینیم پس یا باید گفت این ادعا که معبودی جز الله نیست، نادرست است یا به تفسیری که به ادعای

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (9) فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (10)

بعضی از مردم به زعم خودشان ایمان دارند ولی بدلیل اینکه مهر بر قلوبشان خورده خیال میکنند که مومن هستند . این افراد خود را برتر از خدا و مومنان میبینند و با آنان به خدعه میپردازند غافل از اینکه خدا از هر نفسی آگاه است . برای ایشان مرض است که نمیگذارد آنان راحت باشند و برای آنان عذابی دردناک است به سبب آنچه تکذیب و خدعه مکینند .


إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (7)

باید دانست که کافر فقط به امثال ابوجهل گفته نمیشود بلکه به هر عدم اعتنایی ، کفر میگویند مثلا علی هم کافر است منتهی به ظلم به همنوع . فرق ابوجهل با علی درین است که مهری بر قلب ابوجهل زده شده باعث شده او به خوبیها بی اعتنا باشد و مهری که خدا بر قلب علی زده او را از بدی ها و زشتی ها باز داشته است .


أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)

خصوصیاتی که برای متقین ذکر شد موجباتی فراهم میاورد که باعث میشود که نوری آنها را هدایت کند که فراتر از نور الهی است و آن نور عقل است .

و اینها همان تمییز دهندگان بین خوب و بد هستند .


 وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)

ایمان بر آنچه بر محمد و قبل از او نازل گشته همان است که بر قلب و دل هر انسان خطور میکند که همانطور که در آیه اول بیان گشت شکی در آن نیست .

آخرت همان غیب است و کسانیکه به آخرت یقین دارند همان کسانی هستند که به غیب ایمان دارند . توضیح بیشتر اینکه الله و امر او در آخرت ظاهر است که چشم و گوش باطن هم اکنون قادر به درک آن است و بدین دلیل عالم آخرت را عالم غیب میگوییم چون با حواس ظاهری قابل درک نیست . کسانی هستند که با قوای درونی آخرت را مشاهده میکنند و بدان یقین دارند .


الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ [3]

ایمان به غیب یعنی ایمان به خدا البته این ایمان زبانی نیست بلکه جاری دیدن خدا در عالم و این نتیجه را گرفتن که تمام حوادث را خدا برای انسان به گونه ای رقم میزند که به نفع او باشد .

در مورد اقامه نماز هم باید گفت که مقصود نمازیست که دایمی باشد .

درباره انفاق هم دانستن این نکته مهم است که منافق کسی است به فکر سود بیشتر و اهل احتیاط است بنابراین منافق اعمال ریسکی مانند انجام نمیدهد . در این آیه کسانیکه انفاق میکنند هم اینگونه هستند یعنی طوری مال یا علم خود را میبخشند که آسیبی متوجه آنها نشود .


ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ (2)

منظور از آن کتاب ، کتابیست که در قلب انسان وجود دارد و شکی در آن نیست چون علم بالوجدان است و گرنه در این مصاحف شک و تردید وجود دارد . این کتاب به خداپرستی برای متقین امر میکند . رمز اینکه این کتاب فقط متقین را هدایت میکند این است که فقط متقین بین نوشته های الهی و غیر آن فرق میگذارند . عده ای کثیری که متوجه کتاب الهی نیستند و برخی هم که توجه دارند ار سر عناد با آن میستیزند که دلیلش خواهد آمد .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم

الم(1) اسلوب و معارف قرآن بگونه ای است که هم اشاعره بدان چنگ میزند و هم معتزله . تمامی فرق اسلامی برای تایید خویش بدان تمسک میجویند و این معجزه ایست که از کنار هم قرار گرفتن همین حروف بوقوع پیوسته است .


" صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین " صراط کسانیکه بدانها نعمت عطا شده ، صراط اهل توحید است . و مغضوبین کسانی هستند که راه راست را دانسته اند ولی با آن مخالفت میکنند . ضالین هم کسانی هستند که کاری را انجام میدهند که گمان میکنند درست است در صورتیکه اینگونه نیست .


"اهدنا الصراط المستقیم" راه مستقیم در حالیکه یک راه است ولی با توجه به احوال انسانها به تعداد همه شان متعدد میشود و به راهی مستقیم گفته میشود که کاملا مطایق میل باشد و انسان در آن راه هیچ گونه ناراحتی و غم و رنجی احساس نکنند و بهنظر میرسد که این سوره و این آیه مکی باشد چون فقط الله نیست که انسان را بسوی راه راست هدایت میکند بلکه عقل نیز درین عرصه نقش و سهم دارد . عقل رسول اکرم در مکه قوام مورد نظر خدا را نیافته بود پس تا کمال مورد نظر خدا هدایت به خداوند نسبت داده میشود .


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

fun تخفیفان ارز دیجیتال سایت تفریحی و سرگرمی سایت ناز پیشواز novinrahro تک چرخ خرید اینترنتی قفس